داستان راز نگین سرخ چگونه ساخته و پرداخته شد؟
تولید و نوشتن این اثر سالهای 74 و 75 آغاز شد که ما ارتباط کاری مستمری با شهید همدانی داشتیم. با اینکه ایشان در چند لشکر مثل انصارالحسین همدان و قدس گیلان و 27 محمد رسول الله تهران موسس بودند اما به لحاظ شخصیتی به شدت تحت تاثیر آموزههای شهید شهبازی قرار گرفته بودند. شهید شهبازی جوانی بود که در سال 59 از تهران به همدان آمده و فرمانده سپاه همدان میشود.
شهید شهبازی عقبه اعتقادی بسیار عمیقی داشت و مثل یک استاد مسلم قرآن و نهج البلاغه حتی برای طلبهها تدریس میکرد. ایشان به غیر از اینها، ویژگیهای خاص فرماندهی هم داشت. هر جایی میرفت یک بنای مبارکی میساخت و اثر جاویدی از خود به جا میگذاشت. از جمله اینکه جزو دانشجویان پیرو خط امام بوده و اوایل انقلاب کارهای بسیار بزرگی در ایلام انجام داده و پس از آن در همدان منشا تحول میشود و به همراه احمد متوسلیان و ابراهیم همت، لشکر 27 محمد رسولالله را تاسیس میکنند.
اینکه چنین فردی با این ویژگیها اسمش زیاد نباشد و به عنوان یکی از فرماندهان عالی جنگ ناشناس باشد، به سلوک شخصی و آموزههای ایشان از نهجالبلاغه برمیگردد؛ چون ایشان به شدت دنبال فرار از نام و عنوان و شهرت بود و این گمنامی رو نصبالعین خودش قرار داده بود. امروز که حدود 36 سال از شهادت ایشان در شامگاه فتح خرمشهر در جایگاه فرماندهی لشکر 27 در کنار حاج احمد متوسلیان میگذرد، اسمش هنوز هم شناخته شده نیست. ما که از شاگردان ایشان بودیم، با اخلاق و مرام و سلوکش آشنا بودیم اما اینکه نام ایشان چرا نیست همیشه یک سوال و معمای بزرگ بود. یک روز شهید همدانی از من خواست که کتاب بنویسم و به قول شعرا من هم حسن طلب کردم.
از ایشان خواستم تا خاطرهای بگوید تا من بر اساس آن داستانم را پیش ببرم. زمانی که این حرف را مطرح کردم میدانستم که سراغ شهید شهبازی میرود چون به نوعی گمشدهاش بود و شخصیتش در شهید شهبازی استحاله شدهبود و در سالهای بعد از جنگ همواره در مورد بزرگی و گمنامی ایشان صحبت میکرد. من هم به این گمنامی واقف بودم و بسیار دوست داشتم در قالب کلمه و نوشته این غبار گمنامی را کنار بزنم.
شهید همدانی در مورد یک حلقه با نگین سرخ، که زمینه آشنایی و رفاقت ایشان با شهید شهبازی در سال اول جنگ را برای من تعریف کرد. حلقه مثل شروع یک قصه است؛ قصهای که از سال 59 شروع میشود و بعد به ارتباط بسیار عمیق این دو بزرگوار منتج میشود و عملیاتهای بسیار بزرگی را سامان میدهند و باهم در کنار شهید همت و احمد متوسلیان ارکان 4 گانه لشکر 27 محمد رسول الله را در دی ماه سال 60 تشکیل میدهند. بعد عملیات فتحالمبین و فتح خرمشهر و در نهایت شهادت شهبازی رقم میخورد.
از نظر خودتان این کتاب چه ویژگیهای برجستهای دارد؟
میتوان گفت که کتاب «راز نگین سرخ» در وهله اول حدیث دلدادگی راوی(شهید حاج حسین همدانی) به فرماندهی است که همیشه گمشدهاش بود و جالب است که من بعد از شهادت حاج حسین همدانی خاطراتی که از همسر و اطرافیانشان میشنیدم، ایشان مکرر از شهید شهبازی یاد میکردند. از طرفی این کتاب مروری تاریخی به نحوه شکلگیری لشکر 27 محمد رسول الله از زبان بچههای محمود شهبازی است. ویژگی سوم کتاب این است که اگر بخواهیم بدانیم که خرمشهر واقعا چگونه آزاد شد و این روایت منطبق بر اسناد و دادههای معتبر باشد، مطالعه این کتاب کمک بسیار بزرگی خواهد کرد و من در حدی که مخاطب را خسته نکند، اسناد و مدارک موجود را روایت کردهام. ویژگی چهارم و بسیار مهم این است که تمامی عناصر ذکر شده در قالب روایت داستانی نوشته شدهاست. البته داستانی که قوه تخیل نویسنده در آن دخیل نبوده و هیچ داستان و شخصیتی توسط نویسنده خلق نشدهاست.
روند نگارش کتاب چطور شروع شد و چگونه پیش رفت؟
زمانی که شهید همدانی داستان را تعریف کرد، من کار نوشتن کتاب را شروع کردم که از اولین نوشتههایم بود. من اعتقاد دارم کتاب اول نویسنده مثل خبر تولد فرزند اول بسیار شیرین و هیجانانگیز است. سال 76 این کتاب چاپ شد اما مثل خود شهید شهبازی در محاق غربت قرار گرفت که دلایل متعددی داشت اما شهادت حاج حسین همدانی این خاک غربت را کنار زد و باعث شد کتاب دوباره در بین اذهان مردم و فضای رسانهای مطرح شود. مردم استقبال خوبی کردند و بهویژه از زمانی که کتاب به دست سوره مهر رسید، کار شتاب بهتری گرفت که یکی از کارهای ارزنده و تاثیرگذار تولید نسخه صوتی این کتاب بود.
سخن پایانی؟
من با نگارش این کتاب سعی کردم دین و رسالت خودم را به این فرمانده بزرگ و ناشناخته دفاع مقدس ادا کنم و آرزو دارم این کتاب پلی برای معرفی شخصیت ایشان باشد. روایت شخصیت و منش محمود شهبازی را زمانی که از زبان بزرگان میشنویم، میفهمیم چه شخصیت عظیم و بزرگی داشته است در حالی که اسم و عنوانی از ایشان نیست. محسن رضایی میگوید: اگر شهبازی بود، قطعا در سالهل پایانی جنگ، فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران میشد. آقای رحیم صفوی میگوید: در میان فرماندهان جنگ، کسی که در جایگاه فرماندهی از یک سو و در جایگاه ایدئولوژیکی و تسلط بر قرآن و نهجالبلاغه هم رده با شهید شهبازی باشد، بسیار کم است. شهید همدانی هم تعبیر بسیار جالبی داشت و معتقد بود اگر ایشان زنده میماند به خاطر توانایی مدیریتی، یکی از بزرگان کشور میشد. جالب است بدانید زمانی که ایشان شهید میشود و برای تشییع افرادی از سپاه میروند، خانواده ایشان با تعجب میپرسند که مگر فرزند ما چه مقامی داشته که شما آمدهاید. آنها حتی نمیدانستند که ایشان قائممقام حاج احمد متوسلیان و فرمانده سپاه همدان است. البته این گمنامی خودخواسته ایشان بیشتر جنبه اعتقادی داشت و از این گمنامی لذت میبرد. امیدوارم که با این کتاب و کارهای مشابه بتوانیم شخصیت ایشان را بهتر معرفی کنیم.
برای دریافت نسخه صوتی این کتاب اینجا کلیک کنید.
