نمای میانی: گلستان جعفریان متولد 1352 مشهد و ساکن کرج است. تا مقطع کارشناسی الهیات تحصیل کرده و اولین اثرش «از چندهلا تا جنگ» است. او پیشتر معاون پژوهش دانشگاه علوم انتظامی بوده و با چند نشریه و مؤسسه فرهنگی از جمله موسسه روایت فتح و ماهنامه سوره همکاریهایی داشته است.
او در جشنواره مطبوعات سال 83 در بخش ویژه به دلیل صفحه هنرمندان شهید در مجله سوره مقام اول را کسب کرد.
نمای دور: گلستان جعفریان: گفتوگوی من با خانم قاضیزاده سه ماه طول کشید. این بانوی صبور که لهجه جنوبیاش را حفظ کرده بود، برایم میزبان مهربانی بود. روزها در اتاق پذیرایی خانهشان در مهرشهر کرج مینشستم و او از سختترین روزهای زندگیاش در خرمشهر صحبت میکرد. نگاه و تفسیرش به آن وقایع بزرگ و تاریخی، چنان ساده و راحت بود که من برای نخستین بار دریافتم که درباره حادثههای بزرگ هم میتوان با آرامش و صمیمیت حرف زد. وقتی در اولین روزهای پاییز 1359 هواپیماهای عراقی بمبهای خود را روی خانهها و کوچهها و خیابانهای خرمشهر ریختند، افسانه 18 سال بیشتر نداشت. او بدون لحظهای تامل چادرش را سر میکند، بند کتانیهایش را میبندد و با وجود نگرانیهای پدر و مادرش به کوچهها و خیابانهای بمبارانشده میشتابد. وقتی به خودش میآید میبیند که در دل جنگ فرو رفته است. اینکه او چه دیده و چه کشیده است را با خواندن کتاب دریابید.
از کتاب:همینکه از اتاق بیرون آمدم که پا را ببرم تحویل سردخانه بدهم، یک سرباز که دم اتاق عمل نشسته بود، تا چشمش به من افتاد دوید جلو و با اضطراب و نگرانی گفت: خواهر ببخشید! دوست من با این اسم و مشخصات مجروح بود. بردنش اتاق عمل. نتیجه عملش چی شد؟ گفتم: پاش قطع شده. این هم پاشه دارم میبرم سردخونه! من تجربه چندانی در این کارها نداشتم و نمیدانستم که باید اول دلداری بدهم و بگویم چیزی نیست. صفحه 53
از همین قلم: از چندهلا تا جنگ (سورهمهر) زود بزرگ شدیم (شاهد) تیک تاک زندگی؛ بر اساس زندگی شهید یوسف کلاهدوز (سورهمهر) همه چیز برای زندگی، زندگی برای ... (رضوان پرتو) یادهای نزدیک، لحظههای دور (رضوان پرتو) زندگی متفاوت؛ زندگینامه داستانی شهید حسین صابری (قدیانی)